هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و درونی شاعر می‌پردازد که از شرم، ناامیدی، و سردرگمی در زندگی سخن می‌گوید. شاعر خود را درگیر خیالات باطل و سراب‌های زندگی می‌بیند و از ناتوانی در رسیدن به آرزوها و حقیقت وجودی خود رنج می‌برد. او از تنهایی، بی‌پاسخ ماندن سوالاتش، و احساس بی‌هدفی در جهان سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، مانند جستجوی حقیقت، تنهایی وجودی، و ناامیدی، برای درک و ارتباط برقرار کردن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. این موضوعات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۳۹

عمری‌ست در نظرها اشک عرق نقابیم
از شرم خودنمایی خون دلیم و آبیم

جوشیده‌ایم از دل با صد خیال باطل
دود همین سپندیم اشک همین ‌کبابیم

خلقی ز ما نمودار ما پیش خود شب تار
خفاش نور خویشیم هر چند آفتابیم

مستان این خرابات هنگامهٔ جنونند
از ظرف ما مپرسید دریاکش سرابیم

دانش خیال ظرفست فطرت به وهم صرفست
از آگهی چه حرفست هذیان سرای خوابیم

سامان پر زدنها در آشیان عنقاست
یکسر شرار سنگیم‌ کاش اندکی بتابیم

افسانه‌ها نهفته‌ست در دل ولی چه حاصل
می‌خواند آنکه داند ما یک قلم کتابیم

هرگام باید اینجا بر عالمی قدم زد
چون ناله‌های زنجیر یک پا و صد رکابیم

دل مرکز سویداست خطش همان معماست
از نقطه‌کس چه خواند جز این‌که انتخابیم

کاش آبروی هستی با مهلتی شود جمع
زین فرصت عرقناک دردسر حبابیم

از خلق تا قیامت جز حق نمی‌تراود
با ما نفس مسوزید یک ‌حرف بی‌جوابیم

بی‌دانشی چه مقدار نامحرم قبول است
بیدل دعا نداریم چندانکه مستجابیم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.