هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر نبودن و عدم تعلق شاعر به جهان مادی و مفاهیم شناختهشده است. شاعر از عدمِ خود در گذشته سخن میگوید و تأکید میکند که حتی در مکانهای مقدس یا نمادین نیز ثابت قدم نبودهاند. او به بینامی و بینشانی خود اشاره میکند و از عدم رسیدن به جایگاههای والا مانند آیینهٔ اسکندر یا جام جم یاد میکند. شاعر همچنین به ناپایداری و بیتعلقی خود به دنیا و مفاهیم مادی اشاره دارد و در نهایت، از نیاز به نوشتن با قلمی آغشته به خون برای بیان حقایق سخن میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۲۳۵۷
در کارگاه تحقیق غیر از عدم نبودیم
امروز از تو باغیم، دی خاک هم نبودیم
از ما چه خواهد انصاف جز عرض بینشانی
آیینهٔ سکندر یا جام جم نبودیم
نی دیر جای ما شد نی کعبه متکا شد
در هرکجا رسیدیم ثابت قدم نبودیم
همت چه سر فرازد اندیشه بر چه نازد
اینجا صمد نگشتیم آنجا صنم نبودیم
پرواز تا کجاها شهرت طرازد از ما
در آشیان عنقا طبل و علم نبودیم
شایسته ی هنر را کس از وطن نراند
در ملک نیستی هم پر محتشم نبودیم
در عرصه ی تخیل گرد حدوث تا کی
ای غافل اینقدرها ننگ قدم نبودیم
اکنون به قدر امواج باید قلم به خون زد
تا چشمه در نظر بود عبرت رقم نبودیم
نام طلوع خورشید شهرت نمای صبحست
تا او نکرد شوخی ما متهم نبودیم
ناقدردانی از ما پوشید چشم یاران
هر چند خاک بودیم از سرمه کم نبودیم
تا در خیال جا کرد تمییز آب و گوهر
بیدل من و تو گویا هرگز به هم نبودیم
امروز از تو باغیم، دی خاک هم نبودیم
از ما چه خواهد انصاف جز عرض بینشانی
آیینهٔ سکندر یا جام جم نبودیم
نی دیر جای ما شد نی کعبه متکا شد
در هرکجا رسیدیم ثابت قدم نبودیم
همت چه سر فرازد اندیشه بر چه نازد
اینجا صمد نگشتیم آنجا صنم نبودیم
پرواز تا کجاها شهرت طرازد از ما
در آشیان عنقا طبل و علم نبودیم
شایسته ی هنر را کس از وطن نراند
در ملک نیستی هم پر محتشم نبودیم
در عرصه ی تخیل گرد حدوث تا کی
ای غافل اینقدرها ننگ قدم نبودیم
اکنون به قدر امواج باید قلم به خون زد
تا چشمه در نظر بود عبرت رقم نبودیم
نام طلوع خورشید شهرت نمای صبحست
تا او نکرد شوخی ما متهم نبودیم
ناقدردانی از ما پوشید چشم یاران
هر چند خاک بودیم از سرمه کم نبودیم
تا در خیال جا کرد تمییز آب و گوهر
بیدل من و تو گویا هرگز به هم نبودیم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.