هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و اندوه خود می‌گوید و از بی‌تفاوتی دیگران نسبت به رنج‌هایش شکایت دارد. او از جدایی، بی‌کسی و نادیده گرفته شدن توسط دوستان می‌نالد و از اشک‌های بی‌پایان خود سخن می‌گوید. شاعر احساس می‌کند که هیچ چاره‌ای جز گریستن ندارد و این تنها راه تخلیه‌ی غم‌هایش است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است باعث ایجاد حس ناامیدی یا سردرگمی شود. همچنین، برخی از مفاهیم مانند نادیده گرفته شدن و بی‌کسی نیاز به بلوغ عاطفی برای درک صحیح دارند.

غزل شمارهٔ ۲۳۶۷

تا چند به هر مرده و بیمار بگریم
وقتست به خود گریم و بسیار بگریم

زبن باغ‌ گذشتند حریفان به تغافل
تا من به تماشای ‌گل و خار بگریم

بر بیکسیم رحم نکردند رفیقان
فریاد به پیش که من زار بگریم

دل آب نشد یک عرق از درد جدایی
یارب من بی شرم چه مقدار بگریم

شمع ستم ایجاد نی‌ام این‌چه معاشست
کز خواب به داغ افتم و بیدار بگریم

ای غفلت بیدرد چه هنگامهٔ‌کوریست
او در بر و من درغم دیدار بگریم

تدبیرگداز دل سنگین نتوان کرد
چون ابر چه مقدار به‌ کهسار بگریم

چون شمع به چشمم نمی از شرم و وفا نیست
تا در غم وا کردن زنار بگریم

ای محمل فرصت دم آشوب وداعست
آهسته‌ که سر در قدم یار بگریم

تاکی چو شرر سر به هوا اشک فشاندن
چون شیشه دمی چند نگونسار بگریم

بر خاک درش منفعلم بازگذارید
کز سعی چنین یک دو عرق‌وار بگریم

شاید قدحی پرکنم از اشک ندامت
می نیست درین میکده بگذار بگریم

ناسور جگر چند کشد رنج چکیدن
بر سنگ زنم شیشه و یکبار بگریم

هر چند ز غم چاره ندارم من بیدل
این چاره‌ که فرمود که ناچار بگریم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.