هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، با زبانی نمادین و پر از تصاویر شاعرانه، به بیان حالات روحی و عرفانی شاعر می‌پردازد. او از سرگشتگی، ناآگاهی، عجز و حیرت انسان در برابر هستی سخن می‌گوید و با استفاده از استعاره‌هایی مانند مژگان، سحر، شرر و موج، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. شاعر به ناتوانی انسان در درک حقایق عالم اشاره می‌کند و از زندگی‌ای سرشار از ناآگاهی و سردرگمی می‌گوید که در نهایت به عجز و تسلیم می‌انجامد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان نمادین و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۷۴

در رهت نا رفته از خود هر طرف سر می‌زنیم
همچو مژگان بیخبر در آشیان پر می‌زنیم

چون سحر خمیازه آغوش فنا رامی‌کند
ما ز فرصت غافلان سرخوش که ساغر می‌زنیم

از خراش سینه مشق مدعا معلوم نیست
صفحه بیکار است مجهولانه مسطر می‌زنیم

نیستم آگه تمنای دل بیمار چیست
ناله می‌بالد اگر پهلو به بستر می‌زنیم

زین قدر گردی که دارد چون سحر جولان ما
می‌رسد چین ‌بر فلک دامن اگر بر می‌زنیم

چون شرر روشن سواد فطرتیم اما چه سود
نقطه‌ای تا گل کند آتش به بستر می‌زنیم

بر نمی‌آید دل از زندانسرای وهم و ظن
هر قدر این مهره می‌تازد به ششدر می‌زنیم

کعبه و بتخانه شغل انفعالی بیش نیست
حلقهٔ نامحرمی بیرون هر در می‌زنیم

موج‌ها زین بحر بی‌پایان به افسردن رسید
نارسابیهاست ما هم فال گوهر می‌ زنیم

عاجزی برحیرت ما شرم جرات ختم‌کرد
لاف اگر مژگان زدن باشدکه‌کمتر می‌زنیم

شش جهت برق است و ما را عجز مژگان داده‌اند
دست پیش هرکه برداریم‌ بر سر می‌زنیم

در فضای امتحان افسردگی پرواز ماست
طایر رنگیم بید‌ل بال دیگر می‌زنیم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.