هوش مصنوعی: این شعر به مفاهیمی مانند مرگ، گذرا بودن زندگی، حیرت و سکوت در برابر هستی، و رنج‌های زندگی می‌پردازد. شاعر از ناپایداری نشانه‌های وجود، دشواری‌های زندگی، و حسرت‌های انسانی سخن می‌گوید و با تصاویری مانند موج، شمع، خاکستر و طومار، احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است باعث سردرگمی یا اضطراب شود. همچنین، مضامین مرتبط با مرگ و رنج نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۳۹۵

بعد مردن از غبارم‌ کیست تا یابد نشان
نقش پای موج هم با موج می‌باشد روان

خامشی مهری‌ست بر طومار عرض مدعا
همچو شمع‌کشته دارم داغ بر روی زبان

خاک‌ گردیدن حصول صد گهر جمعیت است
کاش موج من ز ساحل برنگرداند عنان

کو خموشی تا نفس تمکین دل انشا کند
گوهر است اما اگر پیچد به خویش این ریسمان

نیست غیر از احتیاط آگهی دشواربم
زیرکوه از بار مژگان همچو خواب پاسبان

تن به سختی داده را آفت‌ گوارا می‌شود
نیست دشواری دم شمشیر خوردن از فسان

در فضای شعله خاکستر هم از خود می‌رود
عالمی در جستجوی بی نشان شد بی‌نشان

غفلت ساز امل را چاره نتوان یافتن
ما به فکر آشیانیم و نفسها پرفشان

گرمیی در مجمر هنگامهٔ آفاق نپست
آتش این کاروانها رفت پیش از کاروان

زینهمه نقشی‌ که توفان دارد از آیینه‌ات
گر بجویی غیر حیرت نیست چیزی در میان

چون گهر اشک دبستان پرور حیرانی ام
تا قیامت درس طفل ما نمی‌گردد روان

همچو هستی در عدم هم مشکلست آزادگی
مدعا پرواز اگر باشد قفس‌گیر آشیان

خانهٔ نیرنگ هستی حسرت اسبابست و بس
روزن بام و در از خمیازه می‌بندد گمان

با همه پرواز شوق از ما زمینگیری نرفت
جز به‌حیرت بر نمی‌آید نگاه ناتوان

بسکه بار زندگی بیدل به پیری می‌کشم
موی من از سخت جانی برد رنگ ستخوان
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.