هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عجز و ناتوانی انسان در برابر تقدیر و سرنوشت سخن می‌گوید. شاعر از تلاش‌های بی‌ثمر، حسرت‌های بی‌پایان، و ناله‌های در زنجیر می‌گوید و به ناتوانی در یافتن پاسخ‌های روشن برای رازهای زندگی اشاره می‌کند. همچنین، از ظلم و بی‌عدالتی در جهان و ناپایداری نعمت‌های دنیوی صحبت می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار ممکن است باشد. همچنین، لحن یأس‌آلود و اشاره به مفاهیمی مانند تقدیر و ناتوانی انسان نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۴۳۷

عجز ما جولانگر تدبیر نتوان یافتن
پای جهد سایه جز در قیر نتوان یافتن

آنقدر واماندهٔ عجزم ‌که مجنون مرا
از ضعیفی ناله در زنجیر نتوان یافتن

مژده ای غفلت‌ که در بزم ‌کرم بار قبول
جز به قدر تحفهٔ تقصیر نتوان یافتن

رازها بی‌پرده شد ای بی‌خبر چشمی بمال
جز وقوع آینه تقدیر نتوان یافتن

بسکه این صحرا پر است از خون حسرت‌کشتگان
تا هوایی خاک دامنگیر نتوان یافتن

کاسهٔ انعام گردون چون حباب از بس تهیست
چشم گوهر هم در آنجا سیر نتوان یافتن

وضع همواری مخواه از طینت ظالم سرشت
جوهر آیینه در شمشیر نتوان یافتن

تا پیامی واکشند این دوستان خصم‌ کیش
هیچ مرغی نامه بر چون تیر نتوان یافتن

فتنه هم امن است هر جا نیست افسون تمیز
خواب مفت هوش اگر تعبیر نتوان یافتن

شمع را از شعله سامان نگاه آماده است
خانهٔ چشمی به‌ این تعبیر نتوان یافتن

من به این عجز نفس عمریست سامان‌کرده‌ام
شور نیرنگی که در زنجیر نتوان یافتن

عمرها شد می‌پرستد چشم حیرت‌ کیش من
طفل اشکی را که هرگز پیر نتوان یافتن

هر چه هست از الفت صحرای امکان جسته است
بیدل اینجا گردی از نخجیر نتوان یافتن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.