هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و وابستگی خود به معشوق الهی سخن می‌گوید. او از مفاهیمی مانند فنا، رضا، صدق، ریا، مسجد، کنشت، دوزخ، بهشت، جور، وفا، درد، دوا، لطف و مراد استفاده می‌کند تا احساسات عمیق خود را بیان کند. شاعر معشوق را به عنوان منبع تمام خیرات و برکات می‌داند و از او می‌خواهد که وجودش را پاک کند و به او نزدیک شود.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم عرفانی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده مانند فنا، رضا، و عشق الهی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۳۴

عید نِمایْ عید را ای تو هِلالِ عیدِ من
گوش بِمالْ ماه را ای مَهِ ناپَدیدِ من

بودِ من و فَنایِ من خشمِ من و رضایِ من
صِدْقِ من و ریایِ من قُفلِ من و کلیدِ من

اَصلِ من و سِرِشتِ من مَسجدِ من کنِشْتِ من
دوزخِ منْ بهشتِ من تازه منْ قَدیدِ من

جور کُنی وَفا بُوَد دَرد دَهی دَوا بُوَد
لایِقِ تو کجا بُوَد دیده جان و دیدِ من؟

پیشتر از نِهادِ جان لُطفِ تو دادْ دادِ جان
ای هَمِگی مُرادِ جان پس تو بُدی مُریدِ من

ای مَهِ عیدْ رویِ تو ای شبِ قَدْرْ مویِ تو
چون بِرَسَم به جویِ تو پاک شود پَلیدِ من

جسمْ چو خانقاهِ جان فِکْرت‌ها چو صوفیان
حَلْقه زدند و در میان دل چو اَبایَزیدِ من

دَم نَزَنَم خَمُش کُنم با همه رو تُرُش کُنم
تا که بگویی‌اَم تویی حاضر و مُسْتَفیدِ من
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.