هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی شدید خود سخن می‌گوید. او از تأثیرات عشق بر روح و جسم خود می‌گوید و چگونه این عشق او را دگرگون کرده است. شاعر از نرم شدن گردنش در برابر عشق و از دست دادن آرامش خود صحبت می‌کند. همچنین، او از رنج‌ها و دردهای عشق و تأثیرات آن بر روح و روان خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و روان‌شناختی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر عشق و رنج نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۸۳۶

باز بهار می‌کَشَد زندگی از بهارِ من
مَجْلِس و بَزمْ می‌نَهَد تا شِکَنَد خُمارِ من

من دلِ پُردِلان بُدَم قُوَّتِ صابران بُدَم
بُرد هوایِ دِلْبَری هم دل و هم قَرارِ من

تُند نِمود عشقِ او تیز شُدم زِ تُندی اَش
گفت بُرو ندیده‌یی تیزیِ ذوالْفَقارِ من

از قَدَمِ دُرُشتِ او نَرم شُده‌‌ست گَردنَم
تا چه کَشَد دِگَر ازو گَردنِ نَرمْسارِ من

پُخته نَجوشَد ای صَنَم جوش مَدِه که پُخته‌ام
کَزْ سَرِ دیگ می‌رَوَد تا به فَلَکْ بُخارِ من

هین که بُخارِ خونِ من باخَبَر است از غَمَت
تا نَبَرَد به آسْمان رازِ دلِ نِزارِ من

روحْ گُریخت پیشِ تو از تَنِ هَمچو دوزَخم
شَرمْ بِریخت پیشِ تو دیده شَرمسارِ من
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.