هوش مصنوعی:
این متن به مفاهیم عرفانی و فلسفی مانند حیرت، ناپایداری هستی، و جستجوی معنای زندگی میپردازد. شاعر از نمادهایی مانند سبحه، زنار، و خورشید استفاده میکند تا به عدم قطعیت و رازآلودگی وجود اشاره کند. همچنین، بهار و گل بهعنوان نمادهای زیبایی و گذرا بودن زندگی مطرح میشوند. در نهایت، متن به بلندپروازی خیال و تضاد میان بلندی و پستی میپردازد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار خواهد بود. همچنین، استفاده از نمادها و اصطلاحات خاص ادبیات کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات دارد.
غزل شمارهٔ ۲۶۶۱
نه اینجا سبحه ره دارد نه زنار
تو دیرستان ناز خود پرستی
تحیر چشم بند سحرکاریست
بهار بینشانی گل به دستی
دربغا رمز خورشیدت نشد فاش
ابد رفت و همان صبح الستی
کسی دیگر چه اندیشد چه فهمد
به آیینیکه نتوان یافت هستی
به معراج خیالات تو بیدل
بلندیهاست سر در جیب پستی
تو دیرستان ناز خود پرستی
تحیر چشم بند سحرکاریست
بهار بینشانی گل به دستی
دربغا رمز خورشیدت نشد فاش
ابد رفت و همان صبح الستی
کسی دیگر چه اندیشد چه فهمد
به آیینیکه نتوان یافت هستی
به معراج خیالات تو بیدل
بلندیهاست سر در جیب پستی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.