هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند رنج هستی، هوس‌های دنیوی، بی‌ثباتی زندگی، و بی‌معنایی جاه‌طلبی‌های مادی می‌پردازد. شاعر از دردهای وجودی، ناپایداری زندگی، و وسوسه‌های فانی سخن می‌گوید و به خواننده هشدار می‌دهد که به جای دلبستگی به دنیا، به معنویات و حقیقت وجودی بیندیشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی مفاهیم انتزاعی و پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۶۲

چه می‌شدگر نمی‌زد اینقدر رنج نفس هستی
مرا رسوای عالم کرد این شهرت هوس هستی

شرار جسته از سنگ انفعالش چشم می‌پوشد
به این هستی‌که من دارم نمی‌خواهد نفس هستی

گر اقبال هوس را عزتی می‌بود در عالم
قضا از شرم‌ کم می‌بست بر مور و مگس هستی

هوای عافیت صحرای مانوس عدم دارد
نمی‌سازد عزیزان، با مزاج هیچکس هستی

غریب است ازگرفتاران، ‌غم تن پروری خوردن
حذر زبن دانه و آبی‌که دارد در قفس هستی

تو بر جمعیت اسباب مغروری و زبن غافل
که آخر می‌برد در آتشت زین خار و خس هستی

خروش الرحیلی بشنو و از جستجو بگذر
سراغ‌کاروان دارد در آواز جرس هستی

نبودی‌، آمدی و می‌روی جایی که معدومی
زمانی شرم باید داشتن زین پیش و پس هستی

مزاری راکه می‌بینم دل از شوق آب می‌گردد
خوشا جمعیت جاوبد و ذوق بی‌نفس هستی

تظلم در عدم بهر چه می‌برد آدمی بیدل
درین حرمان ‌سرا می‌داشت گر فریادرس هستی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.