هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر احساسات عمیق و فلسفی شاعر درباره‌ی ناکامی‌ها، تقدیر، عشق، و تنهایی است. شاعر از ناله‌های بی‌اثر، تب‌های درونی، و حکم تقدیر سخن می‌گوید و به مفاهیمی مانند عجز، غرور، و رهایی از اندیشه‌های بیهوده اشاره می‌کند. همچنین، او به عشق و محبت به عنوان نیرویی متعالی نگاه می‌کند که از کینه دوری می‌جوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی مفاهیم مانند تقدیر، مرگ، و تنهایی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۷۰۱

سرشکم صد سحر خندید و پیدا نیست تاثیری
کنون از ناله درتاریکی شب افکنم تیری

بجز مردن علاج ما و من صورت نمی‌بندد
تب شور نفسها در کفن دارد تباشیری

فلک بر مایه‌داران من و ما باجها دارد
عدم شو تا نبینی‌ گیرو دار حکم تقدیری

اگر از اهل تقوایی بپرهیز از توانایی
که در کیش تعین چون جوانی نیست بی‌پیری

به نفی سایهٔ موهوم‌ کن اثبات خورشیدی
همه قلبیم اما در گداز ماست اکسیری

رهایی نیست از اندیشهٔ عجز و غرور اینجا
به قانون خموشی هم‌نفس دارد بم و زیری

چه دیدی ای تامل زین خیال آباد موهومی
تو خوابی عرضه ده تا من هم آغازم‌ به تعبیری

نه گردون کهکشان دارد نه انجم کاروان دارد
درین صحرا جنونی ‌کرده باشد گرد نخجیری

محبت از مزاج عشقبازان ‌کینه نپسندد
پر پروانه ممکن نیست‌گردد زینت تیری

گر از دود دل و خون جگر صد پیرهن پوشم
همان چون ناله‌ام سر تا قدم نی رنگ تصویری

دلی پر دارد از مجنون ما سنگ‌ کف طفلان
مگر خالی‌کند در صورت ایجاد زنجیری

نپنداری به مرگ از جستجو فارغ شوم بیدل
به زیرخاک هم چون آفتابم هست شبگیری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.