هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه از بیدل، شاعر فارسی‌زبان، بیانگر تجربه‌ای روحانی و عرفانی است. شاعر در این متن به کشف حقیقت وجودی خود و یگانگی با معشوق ازلی می‌پردازد. او در هر پدیده‌ای، از کوچک تا بزرگ، نشانه‌ای از معشوق را می‌یابد و به این درک می‌رسد که همه چیز جز جلوه‌ای از او نیست. شعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، حالات مختلف عرفانی مانند محو شدن در معشوق، وحدت وجود، و رازداری عرفانی را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۸۲۵

محو بودم هر چه دیدم دوش دانستم تویی
گر همه مژکان ‌گشود آغوش دانستم تویی

حرف غیرت راه می‌زد از هجوم ما و من
بر در دل تا نهادم ‌گوش دانستم تویی

مشت خاک و اینهمه سامان ناز اعجاز کیست
بیش ازین از من غلط مفروش دانستم تویی

نیست ساز هستی‌ام تنها دلیل جلوه‌ات
با عدم هم ‌گر شدم همدوش دانستم تویی

محرم راز حیا آیینه دار دیگر است
هر چه شد از دیده‌ها روپوش دانستم تویی

غفلت روز وداعم از خجالت آب‌ کرد
اشک می‌رفت و من بیهوش دانستم تویی

بیدل امشب سیر آتشخانهٔ دل داشتم
شعله‌ای را یافتم خاموش دانستم تویی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.