هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفاهیمی مانند حقیقت، خودشناسی، واهی بودن ظواهر، و جستجوی معنوی می‌پردازد. شاعر از تمثیل‌هایی مانند آینه، غنچه، و شمع استفاده می‌کند تا بر دوگانگی بین ظاهر و باطن، و اهمیت رهایی از تعلقات دنیوی تأکید کند. همچنین، شعر به موضوعاتی مانند عرفان، معرفت، و نقد خودپرستی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. درک این متن نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و مفاهیم انتزاعی دارد که معمولاً در سنین بالاتر قابل درک است.

غزل شمارهٔ ۲۸۲۴

تمثال خیالیم چه زشتی چه نکویی
ای آینه بر ما نتوان بست دورویی

ناموس حیا بر تو بنازدکه پس از مرگ
با خاک اگر حشر زند جوش نرویی

هوشی که چها دوخته‌ای از نفسی چند
چاک دو جهان را به همین رشته رفویی

ترتیب دماغت به هوس راست نیاید
خود را مگر ای غنچه‌کنی جمع‌ و ببویی

از صورت ظاهر نکشی تهمت غایب
باور مکن این حرف‌ که ‌گویند تو اویی

زبن خرقه برون تاز و در غلغله واکن
چون نی به نیستان همه تن بند گلویی

حسن تو مبرا ز عیوبست ولیکن
تا چشم به خود دوخته‌ای آبله رویی

هر چندکه اظهار جمال از تو نهفتند
اما چه توان‌کردکه پرآینه خویی

گر یک مژه جوشی به زبان نم اشکی
سیراب‌تر از سبزهٔ طرف لب جویی

تا چینی دل‌کاسه به خوان تو نچیند
گر خود سر فغفور برآیی دو سه مویی

تا آب تو نم دارد وگردیست ز خاکت
در معبد عرفان نه تیمم نه وضویی

کو جوش خمستان و تماشای بهارت
زبن ساز که ‌گل در سبدومی به سبویی

غواصی رازت به دلایل چه جنون است
در قلزم تحقیق شنا خوانده ‌کدویی

ای شمع خیال آینه از رنگ بپرداز
رنگی‌که نداری عرقی‌کن‌که بشویی

فهمی به‌کتاب لغز وهم نداری
آن روزکه پرسند چه چیزی‌، تو چه‌گویی

ای مرکز جمعیت پرگار حقیقت
گر از همه سو جمع‌کنی دل‌، همه سویی

بیدل من و ما از تو ببالد، چه خیال است
هر چند تو او نیستی‌، آخر نه از اویی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.