هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و دل‌آزرده‌گی خود می‌گوید و از غم می‌خواهد که تمام رنج‌هایش را یکباره به او بازگرداند. او به اجل و مرگ اشاره می‌کند و می‌گوید که درمان دلش را یافته است، اما اگر چاره‌ای بهتر وجود دارد، آن را طلب می‌کند. شاعر همچنین به عشق و فداکاری اشاره می‌کند و می‌گوید که عشق اگر می‌طلبی، باید دل‌های پاره‌پاره را بیاوری. در نهایت، او از جمع‌آوری چیزهای بی‌ارزش و رها کردن آن‌ها سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عشق، مرگ و رنج در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۷۰

برو ای غم خبری از دل آواره بیار
آن چه در این سفر اندوخته یکباره بیار

من ز داروی اجل چارهٔ دل یافته ام
ای مسیح ار بودت بهتر ازین چاره، بیار

ای اجل جان ندهد اهل وفا، سعی مکن
یا برو رخصت از آن غمزهٔ خونخواره بیار

آتش طور، بهشت است، چنین نیست حلال
عشق اگر می طلبی رو دل صد پاره بیار

عرفی این گونه دل جان مفشانی هرگز
جمع کن هر چه به هیچ ارزد و یکباره بیار
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.