هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تضاد بین طبیعت کودکانه و الزامات مذهبی مانند زنار و تسبیح صحبت می‌کند. او به بیهودگی تلاش برای تغییر سرنوشت اشاره کرده و از امام خود می‌خواهد که از ریا دوری کند. در نهایت، شاعر اظهار می‌کند که در طول عمرش نتوانسته است حقیقت را درک کند و همیشه در دام تسبیح یا زنار گرفتار بوده است.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود. همچنین، انتقادهای اجتماعی و بحث درباره ریاکاری مذهبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۳۷۱

همین معامله ما را بس است با زنار
که با طبیعت ما گشته آشنا زنار

تمام عمر به تسبیح کرده ام بازی
کجا طبیعت طفلانه و کجا زنار

من و تو بیهده کوشیم خود به این قسمت
خبر دهد که که را سبحه و که را زنار

بگو به دیر مغان آ و رایگان بربند
امام ما که به جان خواهد از ریا زنار

گذشت عمر و ز مستی نیافتم عرفی
که سبحه بود مرا دام ره یا زنار
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.