هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنج بی‌کران خود می‌گوید و از دیگران می‌خواهد که از غم او سخن نگویند. او به ناپایداری دنیا و فریبندگی فلک اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که حتی توفان نوح نیز بی‌خطر نیست. شاعر از امیدهای واهی و سوختن خانه‌ی وجود خود در دیار عشق سخن می‌گوید و در پایان، از رمز و راز عشق خود پرده برمی‌دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از واژگان و مفاهیم به کار رفته ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۳۸۹

منم که می کنم از درد بی کرانهٔ خویش
مگو، مگو ز غم، آرایش زمانهٔ خویش

فلک به چرب زبانی، گدای فرصت نیست
به مدعی ندهی، گوهر یگانهٔ خویش

ز نفخ صور نه توفان نوح بی خطر است
چرا نتازد عنقا به آشیانهٔ خویش

به وعده گاه تو امید آنقدر بنشاند
که در دیار خودم سوخت خانهٔ خویش

خراب آتش رمز محبتم عرفی
که در شرار نهان می کند زبانهٔ خویش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.