۴۷۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۷۵

ای یارِ مُقامِردل پیش آ و دَمی کم زن
زَخْمی که زنی بر ما مَردانه و مُحْکَم زن

گَر تَخت نَهی ما را بر سینه دریا نِهْ
وَرْ دار زنی ما را بر گُنبَدِ اَعْظَم زن

اَزواج مُوافق را شَربَت دِهْ و دَمْ دَمْ دِهْ
اَمشاجِ مُنافق را دَرهَم زن و بَرهَم زن

اِکْسیرِ لَدُنّی را بر خاطِرِ جامد نِهْ
مَخْمورِ یَتیمی را بر جامِ مُحرَّم زن

در دیده عالَم نِهْ عدلی نو و عقلی نو
وان آهویِ یاهو را بر کَلْبِ مُعلَّم زن

اَنْدَر گِلِ بِسْرشته یک نَفْخِ دِگَر در دَم
وان سُنبُلِ ناکِشته بر طینَتِ آدم زن

گَر صادقِ صِدّیقی در غارِ سعادت رو
چون مَردِ مُسلمانی بر مُلْکِ مُسَلَّم زن

جان خواسته‌یی ای جان اینک من و اینک جان
جانی که تو را نَبْوَد بر قَعْر جَهَنَّم زن

خواهی که به هر ساعت عیسیِّ نُوی زاید
زان گُلْشَنِ خود بادی بر چادرِ مَریَم زن

گَر دارِ فَنا خواهی تا دارِ بَقا گردد
آن آتشِ عِمْرانی در خَرمَنِ ماتَم زن

خواهی تو دو عالَم را هم کاسه و هم یاسه
آن کُحْلِ اَنَااللّهْ را در عینِ دو عالَم زن

من بس کُنم امّا تو ای مُطربِ روشن دل
از زیر چو سیر آیی بر زَمزَمه بَم زن

تو دشمنِ غَم‌هایی خاموش‌ نمی‌شایی
هر لحظه یکی سنگی بر مَغزِ سَرِ غَم زن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.