هوش مصنوعی:
طیطوی نر و ماده با از دست دادن بچههایشان به دلیل خشم وکیل دریا مواجه میشوند. طیطوی نر برای گرفتن انتقام، دیگر مرغان را گرد هم میآورد و از سیمرغ کمک میخواهد. سیمرغ و مرغان با هم متحد شده و وکیل دریا را مجبور به بازگرداندن بچهها میکنند. در پایان، پیام اخلاقی متن این است که نباید دشمن را دست کم گرفت. همچنین، بخشی از گفتوگوی شنزبه و دمنه درباره احتیاط در مواجهه با دشمن است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم اخلاقی و پیچیدگیهای زبانی است که برای درک کامل آن، خواننده باید از توانایی تحلیل و درک متون ادبی برخوردار باشد. همچنین، برخی اصطلاحات و شیوه بیان ممکن است برای کودکان کمسنوسال نامفهوم باشد.
بخش ۳۶ - ادامهٔ حکایت طیطوها
طیطوی نر گفت:شنودم این مثل، ولکن مترس و جای نگاه دار. ماده بیضه بنهاد. وکیل دریا این مفاوضت بشنود، از بزرگ منشی و رعنایی طیطوی در خشم شد و دریا در موج آمد و بچگان ایشان را ببرد. ماده چون آن بدید اضطراب کرد و گفت:من میدانستم که با آب بازی نیست، و تو بنادانی بچگانن باد دادی و آتش بر من بباریدی، ای خاکسار باری تدبیری اندیش. طیطوی نر جواب داد که: سخن بجهت گوی، و من از عهده قول خویش بیرون میآیم و انصاف خود از وکیل دریا میستانم.
در حال بنزدیک دیگر مرغان رفت و مقدمان هر صنف را فراهم آورد و حال باز گفت، و در اثنای آن یاد کرد که: اگر همگنان دست در دست ندهید و در تدارک این کار پشت در پشت نه ایستد وکیل دریا را جرات افزاید، و هرگاه که این رسم مستمر گشت همگنان در سر این غفلت شوید. مرغان جمله بنزدیک سیمرغ رفتند، و صورت واقعه با او بگفتند، و آینه فرا روی او داشتند که اگر در این انتقام جد ننماید بیش شاه مرغان نتواند بود. سیمرغ اهتزاز نمود و قدم بنشاط در کار نهاد. مرغان بمعونت و مظاهرت او قوی دل گشتند و غزیمت بر کین توختن مصمم گردانیدند. وکیل دریا قوت سیمرغ و دیگر مرغان شناخته بود بضرورت، بچگان طیطوی باز داد.
و این افسانه بدان آوردم تا بدانی که هیچ دشمن را خوار نشاید داشت. شنزبه گفت:در جنگ ابتدا نخواهم کرد اما از صیانت نفس چاره نیست. دمنه گفت: چون بنزدیک او روی علامات شر بینی، که راست نشسته باشد و خویشتن را برافراشته و دم بر زمین میزند، شنزبه گفت: اگر این نشانها دیده شود حقیقت غدر از غبار شبهت بیرون آید.
در حال بنزدیک دیگر مرغان رفت و مقدمان هر صنف را فراهم آورد و حال باز گفت، و در اثنای آن یاد کرد که: اگر همگنان دست در دست ندهید و در تدارک این کار پشت در پشت نه ایستد وکیل دریا را جرات افزاید، و هرگاه که این رسم مستمر گشت همگنان در سر این غفلت شوید. مرغان جمله بنزدیک سیمرغ رفتند، و صورت واقعه با او بگفتند، و آینه فرا روی او داشتند که اگر در این انتقام جد ننماید بیش شاه مرغان نتواند بود. سیمرغ اهتزاز نمود و قدم بنشاط در کار نهاد. مرغان بمعونت و مظاهرت او قوی دل گشتند و غزیمت بر کین توختن مصمم گردانیدند. وکیل دریا قوت سیمرغ و دیگر مرغان شناخته بود بضرورت، بچگان طیطوی باز داد.
و این افسانه بدان آوردم تا بدانی که هیچ دشمن را خوار نشاید داشت. شنزبه گفت:در جنگ ابتدا نخواهم کرد اما از صیانت نفس چاره نیست. دمنه گفت: چون بنزدیک او روی علامات شر بینی، که راست نشسته باشد و خویشتن را برافراشته و دم بر زمین میزند، شنزبه گفت: اگر این نشانها دیده شود حقیقت غدر از غبار شبهت بیرون آید.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۳۵ - حکایت باخه و دو بط
گوهر بعدی:بخش ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.