هوش مصنوعی:
زن با اعتقاد به اینکه روزی از سوی خداوند است، مقداری کنجد و برنج در خانه دارد و تصمیم میگیرد برای چند نفر غذا تهیه کند. او کنجد را میپزد و در آفتاب میگذارد تا خشک شود، اما شوهرش به خواب میرود و سگی از آن میخورد. زن از این اتفاق ناراحت میشود و کنجد را به بازار میبرد و آن را با کنجد پوستدار معاوضه میکند. در بازار، مردی متوجه معامله غیرمعمول او میشود.
رده سنی:
12+
متن دارای مفاهیم ساده و قابل درک برای نوجوانان است، اما ممکن است نیاز به توضیح برخی اصطلاحات یا فرهنگ عامه داشته باشد. همچنین، داستان درس اخلاقی دارد که برای این گروه سنی مناسب است.
بخش ۱۳
زن گفت: الرزق علی الله. راست میگویی. و در خانه قدری کنجد و برنج هست، بامداد طعامی بسازم و شش هفت کس را ازان لهنه ای حاصل آید. هرکرا خواهی بخوان. دیگر روز آن کنجد را بخته کرد، در آفتاب بنهاد و شوی را گفت:مرغان را میران تا این خشک شود، و خود بکار دیگر پرداخت. مرد را خواب در ربود. سگی بدان دهان دراز کرد. زن بدید، کراهیت داشت که ازا ن خوردنی ساختی. ببازار برد و آن را با کنجد با پوست صاعا بصاع بفروخت. و من در بازار شاهد حال بودم. مردی گفت: این زن بموجبی میفروشد کنجد بخته کرده بکنجد با پوست.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۲ - حکایت صیاد و آهو و خوگ و گرگ
گوهر بعدی:بخش ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.