هوش مصنوعی:
یک شکارچی آهویی شکار کرد و در راه بازگشت با گرازی درگیر شد. هر دو در این درگیری کشته شدند. گرگی گرسنه که به محل رسید، با دیدن اجساد شکارچی، آهو و گراز خوشحال شد و تصمیم گرفت گوشتها را برای روزهای سخت ذخیره کند. اما هنگام خوردن گوشت، کمان شکارچی به گردنش افتاد و او نیز مرد. این داستان نشاندهنده عاقبت خطرناک حرص و طمع است.
رده سنی:
10+
محتوا شامل یک درس اخلاقی است که برای کودکان قابل درک است، اما ممکن است صحنههای خشونت آمیز (کشته شدن حیوانات) برای کودکان کوچکتر نامناسب باشد.
بخش ۱۲ - حکایت صیاد و آهو و خوگ و گرگ
آوردهاند که صیادی روزی شکار رفت و آهوی بیفگند و برگرفت و سوی خانه رفت. در راه خوگی با او دو چهار شد و حمله ای آورد، و مرد تیر بگشاد و بر مقتل خوگ زد،و خوگ هم در آن گرمی زخمی انداخت. و هردو برجای سرد شدند. گرگی گرسنه آنجا رسید،مرد و آهو و خوگ بدید، شاد شد و بخصب و نعمت ثقت افزود، و با خود گفت: هنگام مراقبت فرصت و روز جمع و ذخیرتست، چه اگر اهمالی نمایم از حزم و احتیاط دور باشد و بنادانی و غفلت منسوب گردم، و بمصلحت حالی و مآلی آن نزدیک تر است که امروز بازه کمان بگذرانم، و این گوشتهای تازه را در کنجی برم و برای ایام محنت و روزگار مشقت گنجی سازم. و چندانکه آغاز خوردن زه کرد گوشهای کمان بجست، در گردن گرگ افتاد، و برجای سرد شد.
و این مثل بدان آوردم تا بدانی که حرص نمودن برجمع و ادخار نامبارکست و عاقبت وخیم دارد.
و این مثل بدان آوردم تا بدانی که حرص نمودن برجمع و ادخار نامبارکست و عاقبت وخیم دارد.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۱
گوهر بعدی:بخش ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.