هوش مصنوعی:
شیر از شگال درباره گوشت گمشده سوال میکند. شگال ادعا میکند گوشت را به مطبخ سپرده، اما مطبخ منکر میشود. پس از یافتن گوشت در خانه شگال، گرگ پیشنهاد مجازات او را میدهد و شیر دستور دستگیری شگال را صادر میکند. برخی حاضران از غفلت شیر انتقاد میکنند. خشم شیر شدت میگیرد و او اجازه کشتن شگال را میدهد.
رده سنی:
12+
متن دارای مفاهیم اخلاقی و تمثیلی است که برای درک بهتر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، صحنههای خشم و مجازات ممکن است برای کودکان کوچکتر نامناسب باشد.
بخش ۷
از این نمط در حال خشم شیر میگفتند تا کراهیتی بدل او راه یافت، و باحضار شگال مثال داد و از وی سوال کرد که: گوشت چه کردی؟ جواب داد که: بمطبخی سپردم تا بوقت چاشت پیش ملک آرد. مطبخی هم از جمله اصحاب بیعت بود، منکر شد و گفت: البته خبر ندارم. شیر طایفه ای را از امینان بفرستاد تا گپوشت در منزل شگال بجستند، لابد بیافتند و بنزدیک شیر آوردند. پس گرگی که تا آن ساعت سخن نمی گفت، و چنان فرا مینمود که «من از عدولم و بی تحقیق و اتقان قدر در کاری ننهم، و نیز با شگال دوستی دارم و فرصت عنایت میجویم. » پیشتر رفت و گفت:چون ملک را از زلت این نابکار روشن گشت زود بحکم سیاست تقدیم فرماید، که اگر این باب را مهمل گذارد بیش گناه کاران از فضیحت نترسند.
شیر بفرمود تا شگال را موقوف کردند. آنگاه یکی از حاضران گفت:من از رای روشن ملک که آفتاب در اوج خویش چون سایه پس و پیش او دود و مانند ذره در حمایت او پرواز کند.
ای قدر توشمس و آسمان ذره
وای رای تو شمع و شمس پروانه
در شگفت بمانده ام که کار این غدار بر وی چگونه پوشیده شده است و از خبث ضمیر و مکر طبع او چرا غافل بود. دیگری گفت:عجب تر آنست که تدارک این کار در مطاولت افگند. شیر بدو پیغام داد که: اگر این سهو را عذری داری بازنمای. جوانی درشت بی علم شگال برسانیدند. آتش خشم بالا گرفت و زبانه آن عقل شیر را پوزبند کرد تا عهود و مواثیق را زیر پای آورد و دست خصمان را در کشتن شگال مطلق گردانید.
شیر بفرمود تا شگال را موقوف کردند. آنگاه یکی از حاضران گفت:من از رای روشن ملک که آفتاب در اوج خویش چون سایه پس و پیش او دود و مانند ذره در حمایت او پرواز کند.
ای قدر توشمس و آسمان ذره
وای رای تو شمع و شمس پروانه
در شگفت بمانده ام که کار این غدار بر وی چگونه پوشیده شده است و از خبث ضمیر و مکر طبع او چرا غافل بود. دیگری گفت:عجب تر آنست که تدارک این کار در مطاولت افگند. شیر بدو پیغام داد که: اگر این سهو را عذری داری بازنمای. جوانی درشت بی علم شگال برسانیدند. آتش خشم بالا گرفت و زبانه آن عقل شیر را پوزبند کرد تا عهود و مواثیق را زیر پای آورد و دست خصمان را در کشتن شگال مطلق گردانید.
تعداد ابیات: ۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۶
گوهر بعدی:بخش ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.