هوش مصنوعی: روز شریف زاده در حال فکر کردن به یاران خود بود که ناگهان زن ثروتمندی او را دید و مجذوب زیبایی او شد. زن از کنیزک خود خواست تا تدبیری بیاندیشد. کنیزک به نزد شریف زاده رفت و پیام زن را رساند که اگر او را برای ساعتی میزبانی کند، زن به آرزوی خود می‌رسد و به شریف زاده نیز آسیبی نمی‌رسد. شریف زاده پذیرفت و به خانه زن رفت. پس از یک روز گذراندن در راحت و نعمت، هنگام بازگشت پانصد درم دریافت کرد و این پیام را بر در شهر نوشت: «قیمت یک روزه جمال پانصد درم است.»
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم پیچیده‌ای مانند فداکاری، زیبایی، و مسائل اخلاقی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای سنین پایین‌تر نامفهوم یا غیرجذاب باشد.

بخش ۴

دیگر روز شریف زاده را گفتند: که امروز بجمال خویش کسی اندیش که ما را فراغی باشد. اندیشید که: اگر بی غرض بازگردم یاران ضایع مانند. در این فکرت بشهر درآمد، رنجور و متاسف پشت بدرختی بازنهاد. ناگهان زن توانگری بر وی گذشت و او را بدید، مفتون گشت و گفت: ما هذا بشرا ان هذا الا ملک کریم. و کنیزک را گفت: تدبیری اندیش.

نگارخانه چینست و ناف آهو چین
درون چین دوزلف و برون چین قباش
کنیزک بنزدیک او آمد و گفت: کدبانو می‌گوید که:
وقف الهوی بی حیث انت فلیس لی.
اگر بجمال خود ساعتی میزبانی کنی من عمر جاوید یابم و ترا زیان ندارد. جواب داد: فرمان بردارم، هیچ عذری نیست. در جمله برخاست و بخانه او رفت.

اندر برم و بریزم ای طرفه ری
درخانه ترا و در قدح پیش تو می‌

بیرون کشم و پاک کنم اندر پی
از پای تو موزه وز بناگوش تو خری
و روزی در راحت و نعمت بگذرانید، و بوقت بازگشتن پانصد درم صلتی یافت، برگ یاران بساخت و بر در شهر بنبشت که «قیمت یک روزه جمال پانصد درم است. »
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳
گوهر بعدی:بخش ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.