۳۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۰۳

شنیدی تو که خَط آمد زِ خاقان؟
که از پَرده بُرون آیَند خوبان

چُنین فرموده است خاقان که امسال
شِکَر خواهم که باشد سَختْ اَرْزان

زِهی سال و زِهی روزِ مُبارک
زِهی خاقان، زِهی اِقْبالِ خندان

درونِ خانه بِنْشَستن حَرام است
که سُلطان می‌خُرامَد سویِ میدان

بیا با ما به میدانْ تا بِبینی
یکی بَزمِ خوشِ پیدایِ پنهان

نَهاده خوان و نِعْمَت‌‌‌‌های بسیار
زِ حَلْواها و از مُرغانِ بِریان

غُلامانِ چو مَهْ در پیشِ ساقی
نَوایِ مُطربانِ خوش تَر از جان

وَلیک از عشقِ شَهْ جان‌‌‌‌های مَستان
فَراغَت دارد از ساقیّ و از خوان

تو گویی این کجا باشد؟ همان جا
که اندیشه‌‌یْ کجا گشته‌‌‌‌‌ست جویان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.