هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن تیر از کمان شکایت میکند و به ناراستی و کجرفتاری کمان اعتراض مینماید. تیر از این که کمان او را به آسمان پرتاب کرده و سپس رها کرده است، ناراحت است و به کمان میگوید که به خاطر پیری و ضعفش، دیگر کسی به او توجهی ندارد. تیر همچنین به کمان یادآوری میکند که بدون تیر، کمان بیارزش است و نام کمان تنها پس از نام تیر برده میشود. در نهایت، تیر از کمان میخواهد که از رفتار سرکشانه و خودخواهانه دست بردارد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و تمثیلی است که درک آن به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارد. نوجوانان و بزرگسالان میتوانند از این شعر برای تفکر درباره روابط انسانی، عدالت، و رفتارهای نادرست استفاده کنند.
بخش ۲۷ - مناظرهٔ تیر و کمان با یکدیگر
شاه تیری که در کمان پیوست
چون فکندش بر آسمان پیوست
تیر چون دید کز جفای کمان
ماند از دستبوس شاه جهان
بیخود افگند ز آسمان خود را
بر زمین زد همان زمان خود را
خویشتن را به قصد جنگآراست
به کمان گفت: ای کج ناراست
از کجی گه بر آتشت دارند
گاه اندر کشاکشت دارند
شرم دار از قد شکستهٔ خویش
وز میان شکسته بستهٔ خویش
پیری و بهر دستگیری تو
قد من شد عصای پیری تو
هست بی من بسی شکست تو را
که نگیرد کسی به دست تو را
چون ز تیری و کمان سخن گویند
نام تو بعد نام من گویند
پیش بازوی پردلان ننگی
با وجودی که صد من سنگی
جانب خود مکش به زور مرا
زانکه خواهی فگند دور مرا
داری از دست سرکشی کردن
طوق و زنجیر و بند در گردن
خلق پیشت کشند صد ره بیش
تو همان پس روی، نیایی پیش
این صفتها طریق پیران نیست
لایق طور گوشهگیران نیست
چون فکندش بر آسمان پیوست
تیر چون دید کز جفای کمان
ماند از دستبوس شاه جهان
بیخود افگند ز آسمان خود را
بر زمین زد همان زمان خود را
خویشتن را به قصد جنگآراست
به کمان گفت: ای کج ناراست
از کجی گه بر آتشت دارند
گاه اندر کشاکشت دارند
شرم دار از قد شکستهٔ خویش
وز میان شکسته بستهٔ خویش
پیری و بهر دستگیری تو
قد من شد عصای پیری تو
هست بی من بسی شکست تو را
که نگیرد کسی به دست تو را
چون ز تیری و کمان سخن گویند
نام تو بعد نام من گویند
پیش بازوی پردلان ننگی
با وجودی که صد من سنگی
جانب خود مکش به زور مرا
زانکه خواهی فگند دور مرا
داری از دست سرکشی کردن
طوق و زنجیر و بند در گردن
خلق پیشت کشند صد ره بیش
تو همان پس روی، نیایی پیش
این صفتها طریق پیران نیست
لایق طور گوشهگیران نیست
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۶ - در تعریف کمان شاه گوید
گوهر بعدی:بخش ۲۸ - جواب دادن کمان به تیر و صلح کردن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.