۳۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۲۷

وَقت آمد توبه را شِکَستن
وَزْ دامِ هزار توبه جَستن

دستِ دل و جان‌ها گُشادن
دستِ غَم را زِ پَس بِبَستن

معشوقهٔ روح را بِدیدن
لَعْلِ لبِ او به بوسه خَستن

در آبِ حَیاتْ غُسل کردن
در وِیْ تَنِ خویش را بِشُستن

بَرخاست قیامَتِ وصالَش
تا کِی به امیدْ دَرنِشَستن؟

گَر بِسْکُلَد آن نِگار، بِنْگَر
صد پیوست است در آن سُکُستن

مَخْدومی، شَمسِ دینِ تبریز
ای جان تو رَهیده‌‌یی زِ بَستن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.