هوش مصنوعی: این شعر از خسرو بیانگر عشق و رنج‌های ناشی از آن است. شاعر از عشق به شیرین سخن می‌گوید که با مرارت همراه است و از فداکاری‌های خود در این راه می‌گوید. او از جاودانگی عشق و بی‌اهمیتی مرگ در برابر آن سخن می‌راند و از تهدیدهای معشوق و عشق سوزان خود می‌گوید. همچنین، شاعر به قدرت معشوق در تسخیر قلب‌ها اشاره می‌کند و در پایان، از ناتوانی در تحمل دوری و اشک‌های بی‌پایان خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و مرگ نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۶

چه شیرین گفت خسرو این عبارت
که نبود وصل شیرین بی‌مرارت

سرم را در ره وصل تو دادم
که بی‌سرمایه صعب افتد تجارت

سزد گر زندهٔ جاوید مانم
که مرگ آمد ندیدم از حقارت

مرا تهدید کشتن چون کند دوست
به عمر جاودان بخشد بشارت

برون نه از دل سوزان من پای
که می‌ترسم بسوزی از حرارت

که دارد فرصت خونخواری تو
که صدتن می کشی از یک اشارت

به زلف و خال و خط بردی دلم را
سپه را حکم فرمودی به غارت

مجو در گریه قاآنی صبوری
که نتوان کرد در دریا عمارت
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.