هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از خواننده میخواهد برخیزد و با صبوح (شراب) به استقبال جانهای تازهوارد برود. شعر به توصیف حالات روحی و روانی جانها در عالم غیب و آوارگی آنها در شهرها و ولایات مختلف میپردازد. همچنین، از مرغان رمیده و نیاز به بازگشت آنها به آشیانههایشان سخن میگوید. در پایان، شعر به ضرورت رهایی از عقل و ورود به حالتی از بیخودی و مستی اشاره میکند.
رده سنی:
18+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند مستی و بیخودی ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
غزل شمارهٔ ۱۹۳۳
بَرخیز و صَبوح را بِرَنجان
ای رویِ تو آفتابِ رَخشان
جانها که زِ راهِ نو رَسیدند
بر مایِدِهٔ قدیمْ بِنْشان
جانها که پَرید دوش در خواب
در عالَمِ غَیب شُد پَریشان
هر جان به وَلایتیّ و شهری
آواره شدند، چون غَریبان
مُرغانِ رَمیده را فَراز آر
حُرّاقه بِزَن، صَفیر بَرخوان
هَرچ آوردند از رَه آوَرْد
بی خود کُنِشان و جُمله بِسْتان
زیرا هر گُل که بَرگ دارد
او بَر نَخورَد ازین گُلِستان
عقلی باید زِعقْل بیزار
خوش نیست قَلاوُزی زِحیران
جُغد است قُلاوُز و همه راه
در هر قَدَمی هزار ویران
ای بازِ خدا دَرآ به آواز
از کُنگُرههای شهرِ سُلطان
این راه بِزَن که اَنْدَرین راه
خُفتْ اُشتُر و مَست شُد شُتُربان
ای رویِ تو آفتابِ رَخشان
جانها که زِ راهِ نو رَسیدند
بر مایِدِهٔ قدیمْ بِنْشان
جانها که پَرید دوش در خواب
در عالَمِ غَیب شُد پَریشان
هر جان به وَلایتیّ و شهری
آواره شدند، چون غَریبان
مُرغانِ رَمیده را فَراز آر
حُرّاقه بِزَن، صَفیر بَرخوان
هَرچ آوردند از رَه آوَرْد
بی خود کُنِشان و جُمله بِسْتان
زیرا هر گُل که بَرگ دارد
او بَر نَخورَد ازین گُلِستان
عقلی باید زِعقْل بیزار
خوش نیست قَلاوُزی زِحیران
جُغد است قُلاوُز و همه راه
در هر قَدَمی هزار ویران
ای بازِ خدا دَرآ به آواز
از کُنگُرههای شهرِ سُلطان
این راه بِزَن که اَنْدَرین راه
خُفتْ اُشتُر و مَست شُد شُتُربان
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.