هوش مصنوعی:
این متن عاشقانه از زبان عاشقی است که در فراق معشوق خود به سر میبرد. او احساسات خود را با تشبیهات زیبا و عمیق بیان میکند، مانند ماهی که بدون آب نمیتواند زنده بماند و عاشق که بدون معشوق نمیتواند صبر کند. شاعر از عشق و فراق سخن میگوید و از بزرگی و جمال معشوق خود یاد میکند که در هیچ جای جهان جایگزینی ندارد. او همچنین از حیرانی و سرمستی ناشی از عشق سخن میگوید و از این که نمیتواند احساسات خود را به درستی بیان کند، شکایت دارد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از تشبیهات و استعارات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد تا بتواند به درستی درک شود.
غزل شمارهٔ ۱۹۶۸
ای دلِ من در هوایَت هَمچو آب و ماهیان
ماهیِ جانم بِمیرَد گَر بِگَردی یک زمان
ماهیان را صَبر نَبْوَد یک زمانْ بیرونِ آب
عاشقان را صَبر نَبْوَد در فِراق دِلْسِتان
جانِ ماهی آب باشد، صَبر بیجانْ چون بُوَد؟
چون که بیجانْ صَبر نَبْوَد، چون بُوَد بیجانِ جان؟
هر دو عالَم بیجَمالَت مَر مَرا زندان بُوَد
آبِ حیوان در فِراقَت گَر خورَم دارد زیان
این نِگارِسْتانِ عالَم پُر نشان و نَقْشِ توست
لیکْ جایِ تو نگیرد کو نشان، کو بینشان
قَطرهٔ خونِ دِلَم را چون جهانی کردهیی
تا زِ حیرانی نَدانَم قَطرهیی را از جهان
بر دَهانِ من به دستِ خویش بِنْهادی قَدَح
تا زِ سَرمَستی نَدانم من قَدَح را از دَهان
من کِه باشم از زمین تا آسْمان مَستان پُرَنْد
کَزْ شَرابِ تو نَدانند از زمین تا آسْمان
صد شَبان چون من سِپُرده گوسفندِ خود به گُرگ
گوسفندان را چه کردی؟ با کِه گویم کو شَبان؟
در بیان آرَم نیایی، وَرْ نَهان دارم بَتَر
دَرنگُنجی از بزرگی در جهان و در نَهان
گَر نَهان را میشِناسَم از جهانْ در عاشقی
مؤمنِ عشقَم مَخوان و کافِرم خوان ای فُلان
ماهیِ جانم بِمیرَد گَر بِگَردی یک زمان
ماهیان را صَبر نَبْوَد یک زمانْ بیرونِ آب
عاشقان را صَبر نَبْوَد در فِراق دِلْسِتان
جانِ ماهی آب باشد، صَبر بیجانْ چون بُوَد؟
چون که بیجانْ صَبر نَبْوَد، چون بُوَد بیجانِ جان؟
هر دو عالَم بیجَمالَت مَر مَرا زندان بُوَد
آبِ حیوان در فِراقَت گَر خورَم دارد زیان
این نِگارِسْتانِ عالَم پُر نشان و نَقْشِ توست
لیکْ جایِ تو نگیرد کو نشان، کو بینشان
قَطرهٔ خونِ دِلَم را چون جهانی کردهیی
تا زِ حیرانی نَدانَم قَطرهیی را از جهان
بر دَهانِ من به دستِ خویش بِنْهادی قَدَح
تا زِ سَرمَستی نَدانم من قَدَح را از دَهان
من کِه باشم از زمین تا آسْمان مَستان پُرَنْد
کَزْ شَرابِ تو نَدانند از زمین تا آسْمان
صد شَبان چون من سِپُرده گوسفندِ خود به گُرگ
گوسفندان را چه کردی؟ با کِه گویم کو شَبان؟
در بیان آرَم نیایی، وَرْ نَهان دارم بَتَر
دَرنگُنجی از بزرگی در جهان و در نَهان
گَر نَهان را میشِناسَم از جهانْ در عاشقی
مؤمنِ عشقَم مَخوان و کافِرم خوان ای فُلان
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.