هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از زخم‌های عاطفی و ناگفته‌های درونی است. شاعر از بسته بودن لب‌هایش در بیان شکوه و غم خود می‌گوید و از بی‌وفایی وعده‌ها و ناشنیده ماندن دردهایش شکایت دارد. او از دل‌های سنگین و ناامیدی‌هایش سخن می‌گوید و در نهایت، به گرسنگی روحی و نیاز به شنیده شدن اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۰۱

چون زخم تازه دوخته ز خون لبالبم
ای وای اگر به شکوهٔ او آشنا لبم

بی دردی آورد همه قول و طرب، مسیح
گاهی به حال دل می گشا لبم

بستی لبم به شکوه و ذوق ادب شناخت
هر موی من ادا کند این شکوه با لبم

بگذشت عمر و گفت و شنو با تو رو نداد
ای بی نصیب گوشم و ای بی نوا لبم

صد بار لب گشودم و بر کس نریختم
آن ها که موج می زند از سینه تا لبم

لب وعده کرده بود که گوید غمم به دوست
وقت است اگر به وعده نماید وفا لبم

در دل گذشت یار و فرو ریختم بدان
پیغام ها که داشت نهان از صبا لبم

اقرار کن که سنگ دلم بعد از آن اگر
لب وا کنم به شکوه، به دندان بخا لبم

عرفی به ترهات زن آتش که جاودان
ماند گرسنه گوشم و باشد گدا لبم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.