۲۸۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۱۰

به لب داغ چو با خنده به مرهم زده ایم
طعن شادی به دل سوخته از غم زده ایم

دل به رسوایی ما خوش مکن ای عشق که ما
طبل ناموس تو بر بام دو عالم زده ایم

بزم مقصود بچینید کز آشوب جنون
صد ره این بزم فروچیده و برهم زده ایم

برو ای غیر که خاموش لبان می دانند
که بر این رشته گره بهر که محکم زده ایم

مژده ای زخم که ناموس کلیدش گم کرد
قفل الماس که ما بر در مرهم زده ایم

عرفی از بادهٔ غم نشإ ی شادی مطلب
این نه جامی است که در انجمن جم زده ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.