هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانه و روحی شاعر است که از فراق و ناامیدی رنج میبرد. او از یاران خود کمک میخواهد تا از وادی جنون نجات یابد و به دارالشفا برود. شاعر از گناهان خود و انتظار شفاعت در قیامت میگوید، همچنین از از دست دادن آبرو و امیدهایش سخن میگوید. در نهایت، او به دوستی و وفاداری اشاره میکند و از فلک مینالد که همه چیز را از او گرفته است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه، ناامیدی، و رنج روحی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند گناه و شفاعت نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۵۱۵
دل ر ا چه می دهی که به دارالشفا بریم
این مرغ بسمل از دم تیغت کجا بریم
یاران مدد کنید که از وادی جنون
دیوانه دل گرفته به دارالشفا بریم
این مایه معصیت نه سزاوار بخشش است
در حشر انتظار شفاعت چرا بریم
این آبرو که صاف شراب خجالت است
صد ره به خاک ریخته، دیگر کجا بریم
ما تاب انفعال نداریم، جور بس
لازم شود، مباد که نام وفا بریم
همت ببین که وقت شبیخون احتیاج
امیدهای کشته به پیش دعا بریم
بازار دوستت به دو عالم کجا برند
جهدی کنیم و چشم و دل آشنا بریم
عرفی غمین مشو که فلک دادش آمدست
آمد که هر چه برده به یک نفس وا بریم
این مرغ بسمل از دم تیغت کجا بریم
یاران مدد کنید که از وادی جنون
دیوانه دل گرفته به دارالشفا بریم
این مایه معصیت نه سزاوار بخشش است
در حشر انتظار شفاعت چرا بریم
این آبرو که صاف شراب خجالت است
صد ره به خاک ریخته، دیگر کجا بریم
ما تاب انفعال نداریم، جور بس
لازم شود، مباد که نام وفا بریم
همت ببین که وقت شبیخون احتیاج
امیدهای کشته به پیش دعا بریم
بازار دوستت به دو عالم کجا برند
جهدی کنیم و چشم و دل آشنا بریم
عرفی غمین مشو که فلک دادش آمدست
آمد که هر چه برده به یک نفس وا بریم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.