۳۰۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰

گر بیازارد مرا موری ، نیازارم و را
خود کجا آزار مردم ای عزیزان ، من کجا

نزد ما زاری به از آزار ، بی زاری مباش
تا نگیرد بر سر بازار ، آزاری تو را

در طریقت هر چه فرمائی ، به جان فرمان برم
ماجرا بگذار با ما ، ماجرا آخر چرا

کفر باشد در طریق عاشقان ، آزار دل
گر مسلمانی، چرا آزار می داری روا

در جهان بی خودی ، من نعمت الله یافتم
گفت فنی شو ، که یابی سید ملک بقا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.