۲۹۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸

روشن است از نور رویش دیدهٔ بینای ما
خلوت میخانهٔ عشق است دایم جای ما

آفتابی در ازل خوش سایه ای برما فکند
تا ابد روشن بُود این روی مه سیمای ما

ذوق ما داری بیا با ما در این دریا در آ
تا به عین ما نصیبی یابی از دریای ما

در سر ما عشق زلفش دیگ سودا می پزد
بس سری در سر رود گر این بود سودای ما

از لطیفی آن یکی با هر یکی یکتا شده
جان فدای لطف آن یکتای بی همتای ما

بلبل مستیم و درگلشن نوائی می زنیم
رونقی دیگر گرفت این گلشن غوغای ما

مجلس عشقست و رندان مست و سید در حضور
روضهٔ رضوان بود این جنت المأوای ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.