هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از نعمت الله ولی بیانگر عشق و فنا در راه معشوق حقیقی است. شاعر از فنا در ذات الهی و بقای جاودان در این فنا سخن می‌گوید، از عشق و فداکاری در راه جانان می‌سراید، و از مستی معنوی و بی‌اعتنایی به دنیا حکایت می‌کند. او گنج عشق را در دل خود یافته و راهنمایی چون نعمت الله را رهبر خود می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به کار رفته نیاز به دانش ادبی و عرفانی پایه دارد.

غزل شمارهٔ ۴۱

در خرابات فنا ملک بقا داریم ما
خوش بقای جاودانی زین فنا داریم ما

کشته عشقیم و جان در کار جانان کرده ایم
این حیات لایزالی خونبها داریم ما

خم می درجوش و ما سرمست و ساقی در نظر
غم ز مخموران این دوران کجا داریم ما

جام دُرد درد او شادی رندان می خوریم
درد می دانیم و دایم این دوا داریم ما

دیگران گر ملک و مال و تخت شاهی یافتند
سهل باشد نزد ما زیرا خدا داریم ما

نقد گنج عشق او در کنج دل ما دیده ایم
این چنین گنجی طلب میکن ز ما داریم ما

در طریق عاشقی عمریست تا ره می رویم
رهبری چون نعمت الله رهنما داریم ما
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.