۲۸۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۹

نور او در جمله اشیاء ظاهر است
ظاهرش بنگر که بر ما ظاهر است

روشن است آئینهٔ عالم تمام
در همه اسما مسما ظاهر است

نور روی اوست ما را در نظر
نور آن منظور زیبا ظاهر است

باطن است از چشم نابینا ولی
ظاهراً بر چشم بینا ظاهر است

در خیال دی و فردا مانده‌ ای
از همه فرد آ که فردا ظاهر است

ما ز دریائیم و دریا عین ما
عین ما در عین دریا ظاهر است

نعمت‌الله باطن و ظاهر بود
باطنش پنهان و پیدا ظاهر است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.