۲۴۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۰

تا مرا عین عشق مفهوم است
سر علمم به عشق معلوم است

تا رموز وجود شد مفهوم
هر وجودی که هست مفهومست

خادم خلوت دلم آری
بنگر آن خادمی که مخدومست

شمع روشن ضمیر مجلس ماست
دل پروانه ای که چون موم است

باز سرمست شد دل مخمور
لیکن از خمر غیر معصوم است

قسمتم عشق بود روز ازل
آری خوش قسمتی که مقسومست

چون که شد سید از خودی فانی
نزد عشاق حی قیوم است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.