۲۶۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۹

ای عاشقان ای عاشقان معشوق با ما همدم است
با ما حریفی می کند یاری که با ما محرم است

مست شراب عشق از ذوق خوشی دارد مدام
یک جرعه ای ازجام او خوشتر ز صد جام جم است

ما در خرابات مغان رندانه خوش می می خوریم
شادی مست عاشقی کز جمله عالم بی غم است

دارم دلی چون آینه دلدار دارد در نظر
در آینه پیدا شده حسنی که اسم اعظم است

نور دو چشم عالم است نقش خیال روی او
نقش خیال روی او نور دو چشم عالمست

در مجلس سلطان ما نقل و شراب بی حد است
دُردی درد او که آن در بزم این سلطان کمست

گر یک دمی همدم شوی با سید سرمست ما
در جام می بنمایدت ساقی که با ما همدمست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.