هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از عشق و عرفان سخن میگوید، جایی که میخانه نماد خلوتگاه عاشقان و عارفان است. شاعر از عشق به معشوق الهی و روشناییای که از این عشق به جهان میتابد، سخن میگوید. همچنین، اشارهای به غمهای عاشقانه و ارزش آنها در زندگی دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۶۴
منزل جان جهان بر در جانانهٔ ماست
مسکن اهل دلان گوشهٔ میخانهٔ ماست
خلوتی بر در میخانه گرفتیم ولی
حرم قدس یکی گوشهٔ میخانهٔ ماست
تا ز شمع رخ او مجلس جان روشن شد
نور شمع فلک از پرتو پروانهٔ ماست
دیده ای لؤلؤ لالا که ز دریا آرند
حاصل اشک جگر گوشهٔ دردانهٔ ماست
تا ابد گنج غمش در دل ما خواهد بود
زانکه گنجش ز ازل در دل ویرانهٔ ماست
ساقیا ساغر و پیمانه من سوی من آر
که مراد دو جهان یک لب پیمانهٔ ماست
آنچه سید به دل و دیدهٔ جان می طلبد
روز و شب همنفس و همدم میخانهٔ ماست
مسکن اهل دلان گوشهٔ میخانهٔ ماست
خلوتی بر در میخانه گرفتیم ولی
حرم قدس یکی گوشهٔ میخانهٔ ماست
تا ز شمع رخ او مجلس جان روشن شد
نور شمع فلک از پرتو پروانهٔ ماست
دیده ای لؤلؤ لالا که ز دریا آرند
حاصل اشک جگر گوشهٔ دردانهٔ ماست
تا ابد گنج غمش در دل ما خواهد بود
زانکه گنجش ز ازل در دل ویرانهٔ ماست
ساقیا ساغر و پیمانه من سوی من آر
که مراد دو جهان یک لب پیمانهٔ ماست
آنچه سید به دل و دیدهٔ جان می طلبد
روز و شب همنفس و همدم میخانهٔ ماست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.