۲۶۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱۲

دنیی دون بی وفا هیچست
شه دنیا و هم گدا هیچست

دُردی درد او خوری حیفست
زانکه آن درد و این دوا هیچست

شک ندارم که در همه عالم
به جز از حضرت خدا هیچست

نقش غیری خیال اگر بندی
آن خیالت به نزد ما هیچست

رو مجرد شو و خوشی می باش
کدخدای در سرا هیچست

سرمهٔ چشم ماست خاک درش
غیر از این سرمهٔ توتیا هیچست

بی ریا یار نعمت الله شو
رو رها کن ریا ، ریا هیچست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.