۲۳۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱۳

دل به دنیا مده که آن هیچست
آن جهان جو که این جهان هیچست

هر کرا علم هست و مالش نیست
قدر او نزد جاهلان هیچست

چه کنی مفردات ای مولا
غیر مفرد در این میان هیچست

ای که گوئی نشان او جویم
بی نشانست و آن نشان هیچست

لطف معنی طلب تو از صورت
بی معانی همه بیان هیچست

در پی زن مرو که چون دنیا
شیوهٔ شکل این و آن هیچست

ذوق نقش خیال چندان نیست
لذت و وهم عاقلان هیچست

منصب زهد نزد ما سهلست
عشرت و عشق فاسقان هیچست

به جز از زندگی حضرت ما
نزد رندان عاشقان هیچست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.