۲۶۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۴

ساقی سرمست ما یاری خوش است
خوش حریفانیم و خماری خوش است

گر دوصد جان را به یک جرعه خرند
زود بفروشش که بازاری خوش است

عشقبازی کار بیکاران بود
کار ما می کن که این کاری خوشست

بر سر دار فنا بنشسته ایم
خوش سر داری و سرداری خوشست

بلبل مستیم در گلزار عشق
بزم عشاق است و گلزاری خوشست

پر بود تکرار در گفتار ما
تو خوشی بشنو که تکراری خوشست

نعمت الله مست و جام می به دست
باده نوشی با چنین یاری خوشست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.