۴۲۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۹۹

مَکُن ای دوست زِ جور این دِلَم آواره مَکُن
جانْ پِیِ پاره بگیر و جِگَرمْ پاره مَکُن

مَر تو را عاشقِ دل داده و غَم خوار بَسی‌‌‌ست
جان و سَر قَصدِ سَرِ این دلِ غَم خواره مَکُن

نَظَرِ رَحْم بِکُن بر من و بیچاره‌گی‌اَم
جُز تو اَرْ چاره‌گری هست، مرا چاره مَکُن

پیش آتشکدهٔ عشقِ تو دل شیشه‌گَر است
دلِ خود بر دلِ چون شیشهٔ من خاره مَکُن

هر دَمی هَجْرِ سِتَمکارِ تو دَم می‌دَهَدَم
هر دَمَم دَم دِهِ‌ بی‌باکِ سِتَمکاره مَکُن

تَنِ پُر بَند چو گَهْواره و دل چون طِفْل است
در کِنارش کَش و وابستهٔ گَهْواره مَکُن

پیشِ خورشیدِ رُخَت جانِ مرا رَقصانْ دار
هَمچو شبْ جانِ مرا بَندِ هر اِسْتاره مَکُن

زِ دَغَلْ عالَمِ غَدّار دو صد سَر دارد
سَرِ من در سَرِ این عالَمِ غَدّاره مَکُن

صد چو هاروت و چو ماروت زِ سِحْرش بَسته‌ست
مَر مَرا بَستهٔ این جادویِ سَحّاره مَکُن

خَمْرِ یک روزهٔ این نَفْس، خُمارِ اَبَد است
هین، مرا تشنهٔ این خایِنِ خَمّاره مَکُن

لَعْبِ اوَّل چو مرا بَستْ مَیَفزا بازی
زانچه یک باره شُدم ماتِ تو دَهْ باره مَکُن

جُمله عَیّاریِ ناسوتْ زِ لاهوتِ تو است
تو دِگَر یاریِ این کافِرِ عَیّاره مَکُن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.