۳۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۰۰

ای زِ هِجْرانِ تو مُردن، طَرَب و راحَتِ من
مرگْ بر من شُده‌‌ بی‌تو مَثَلِ شَهْد و لَبَن

می‌طَپَد ماهیِ‌‌ بی‌آب بر آن ریگِ خَشِن
تا جُدا گردد آن جانِ نِزارَش زِ بَدَن

آبِ تَلْخی شُده بر جانورانْ آبِ حَیات
شِکَرِ خُشک بَریشان بَتَر از گور و کَفَن

نیست بازی کَشِشِ جُزو به اصلِ کُلِ خویش
چند پیغامبر بِگْریست پِیِ حُبِّ وَطَن

کودکی کو نَشِناسَد وَطَن و مولِدِ خویش
دایه خواهد، چه سِتُنْبول مَر او را چه یَمَن

شُد چراگاهِ ستاره سویِ مَرعایِ فَلَک
حَیَوان خاک پَرَستَد، مَثَلِ سَرو و سَمَن

من ازین ناله اگر چه که دَهان می‌بَندَم
نَتَوان در شِکَمِ آبْ فروبَست دَهَن

نَفَسِ چَغْز زِ آب است، نه از بادِ هوا
بَحْریان را هَله این باشد مَعْهوده و فَن

عارفانی که نَهانَند در آن قُلْزُمِ نور
دَمِشان جُمله زِ نوری­ست ظَلاماتْ شِکَن

قَلَم و لوح چو این جا بِرَسیدیم شِکَست
شِکَند کوه چو آگَهْ شود از رَبِّ مَنَن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.