۲۶۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۰

عشق مستت و عقل مخمور است
عقل از ذوق عاشقان دور است

دیدهٔ مردم است از او روشن
نظری کن ببین که منظور است

نقد گنج وی است در دل ما
گنج ویران به کُنج ویران است

شد دو عالم به نور او روشن
روشن این چشم ما از آن نور است

ذره ذره چو نور می نگرم
آفتابی به ماه مستور است

زاهدار ذوق ما نمی یابد
هیچ عیبش مکن که معذور است

عشق بازی و رندی سید
در خرابات نیک مشهور است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.