۲۵۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۷

شهر دل در ولایت عشق است
ملک و جان در حمایت عشق است

دیده بینا به نور معرفت است
این عیان از عنایت عشق است

آنچه عقلم نهایتش می گفت
دیده ام آن بدایت عشق است

لیس فی الدار غیره دیار
این حدیث از روایت عشق است

هرچه گوئی ز عشق گو که مرا
سخن خوش حکایت عشق است

نالهٔ زار بلبلان شب و روز
در گلستان سرایت عشق است

نعمت الله را چنین حیران
گرد حسن کفایت عشق است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.