۲۴۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۸

کار عشقست و کار ما آنست
خواجه و خواندگار ما آنست

نقش رویش خیال می بندم
نور چشم و نگار ما آنست

رند مستی که باده می نوشد
در خرابات یار ما آنست

هرکه باشد مدام همدم جام
همدم دوستدار ما آنست

غم عشقش به جان و دل جوئیم
شادی و غمگسار ما آنست

در خرابات خلوتی داریم
خانه او و یار ما آنست

نعمت الله زیاد مگذارش
یاد کن یادگار ما آنست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.