۲۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۵

درد دل ما دوای جان است
رنج غم او شفای جان است

یک جرعه ز دُرد درد جانان
والله که دوصد بهای جان است

ساقی قدحی به عاشقان ده
ز آن باده که از برای جان است

جان گرچه گدای کوی عشقست
سلطان جهان گدای جان است

در نه قدم و ز سر میندیش
چون خلوت دل سرای جان است

صد جان به فدای عشق جانان
گرچه دو جهان فدای جان است

جائی که مقام سید ماست
ای راحت جان چه جای جانست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.