۲۵۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۴

دل و جانم فدای جانان است
هرچه دارم برای جانان است

دل که دم میزند ز سلطانی
چون غلامان گدای جانان است

نیست بیگانه از خدا به خدا
عارفی کاشنای جانان است

خلوت دل مقام حضرت اوست
دیگری کی به جای جانان است

مبتلای بلا اگر نالد
راحت من بلای جانان است

دل و جان را دهد به باد هوا
هر که او را هوای جانان است

نعمةالله که جان من به فداش
جان گیتی نمای جانان است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.