۲۹۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۰۴

عالم بدن است و عشق جان است
جان است که در بدن روان است

عشقست که عاشق است و معشوق
عشق است که عین این و آن است

عشق است که نور دیدهٔ ماست
چون نور به چشم ما عیان است

بنشسته به تخت دل چو شاهی
عشق است که پادشه نشان است

عشق است که زنده دل از آنیم
عشق است که جان جاودان است

عاشق چو غلام و عشق سلطان
عشق است که شاه عاشقان است

عشق است که عقل بندهٔ اوست
عشق است که سید زمان است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.