هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از حافظ، به ستایش شراب و میگساری به عنوان نمادی از عشق الهی و جمال معنوی میپردازد. شاعر از ساقی سرمست، نور جمال الهی، و گنجینههای پنهان در دل ویران سخن میگوید و درد عشق را درمانبخش میداند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی و استعارههای شراب و میگساری است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا نیازمند توضیح باشد. همچنین، درک عمیق این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات عرفانی دارد.
غزل شمارهٔ ۳۰۹
میر میخانهٔ ما سید سر مستانست
رند اگر می طلبی ساقی سرمست آنست
نور چشم است و به نورش همه را می بینم
آفتابیست که در دور قمر تابانست
چشم ما روشنی از نور جمالش دارد
تو مپندار که او از نظرم پنهانست
گر فروشند به صد جان نفسی صحبت او
بجز ای جان عزیزم که نکو ارزانست
گنج اگر می طلبی در دل ما می جویش
ز آنکه گنجینهٔ او کُنج دل ویرانست
دُردی درد به من ده که خوشی می نوشم
من دوا را چه کنم درد دلم درمانست
رند مستی به تو گر روی نماید روزی
نعمة الله طلب از وی که مرا جانانست
رند اگر می طلبی ساقی سرمست آنست
نور چشم است و به نورش همه را می بینم
آفتابیست که در دور قمر تابانست
چشم ما روشنی از نور جمالش دارد
تو مپندار که او از نظرم پنهانست
گر فروشند به صد جان نفسی صحبت او
بجز ای جان عزیزم که نکو ارزانست
گنج اگر می طلبی در دل ما می جویش
ز آنکه گنجینهٔ او کُنج دل ویرانست
دُردی درد به من ده که خوشی می نوشم
من دوا را چه کنم درد دلم درمانست
رند مستی به تو گر روی نماید روزی
نعمة الله طلب از وی که مرا جانانست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.